این که بگوییم: کورش، خداپرست نبوده و مردوخ (از کهنترین بتها و شبیهترینشان به شمایل ابلیس را) میپرستیده، یا این که عادت داشته خون دشمنان مغلوبش را در جام میریخته و سرمیکشیده، یا این که از تفریحاتش، تماشای نوعی توپبازی فیلها با توپ انسانی (شوت کردن اسیران و زجرکش کردن آنها) بوده، یا این که پسران فرماندهان مظنون به خیانت را پخته و در ضیافتی بدون آن که بدانند به عنوان گوشت شکار به خوردشان داده، یا این که ۲۹ اکتبر، سالروز آزادسازی یهودیان بابِل به دست او است و نه زادروز او، یا این که او در تهاجم به قفقاز کشته شده و پیکرش همانجا مفقود شده و پاسارگاد، مقبره مادر او یا کمبوجیه است، چه فایدهای و چه اهمیتی دارد؟
آنان که او را میستایند، تصویر ذهنی و تندیس برساخته ایدهآلهای خود را گرامی میدارند. و صد البته متغیرهایی همچون متغیر بسیار مهم لجاجت، عنصر هویتی تمایزبخش از دیگران، فاصلهگذاری با اسلامگرایی، سیاستهای بینالمللی و غربگرایی، تبیینکننده این پدیدار اند.
پوست نارنگی در چشم چکاندن!...
ما را در سایت پوست نارنگی در چشم چکاندن! دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mnarengeea بازدید : 216 تاريخ : سه شنبه 9 آبان 1396 ساعت: 0:10